
کتاب حکایات اهل نظر (1)
امان از عطاران بيوقوف[1] كه هنوز نوره از بوره[2] فرق نكرده و شيح[3] را از شيخ، در هر رهگذر دكان باز نمودهاند و طبيبهاي بيسواد از روي كتابهاي غلط نسخه مينويسند و عطّاران هم برای جلب منفعت، به عوض ترياق، ترياك به مريض و به اولياي آن ميفروشند و بدين وسيله جمعي از نفوس خلايق برطرف ميشوند[4].
اگر شرايط دوا و طبيب و مريض و معالجه را بخواهم عرض كنم، معلوم خواهد شد كه معني طبيب چيست و طبيب كيست. اينقدر فهميدهام كه علاج و معالجه در فرنگیان غالباً منحصر در انتیمون[5] و کَلَمِلِ نمک و گنهگنه و مسهل جلب[6] و طِرطير[7] است. هرگاه موارد استعمال آنها را بدانند، باز ميتوان گفت كه ادويه مشتركالنفع است و در برخی از بیماریها ميتوان تجویز كرد، ولی بیشتر اطبّا مورد استعمال آن را نميدانند - چنانچه همين اوقات كه دوازدهم شهر ربيع الثاني سنه 1276 هجري است، در خدمت عظمتمدار مجدالدوله به سر حدّ انزلي رفته، چند نفر از توپچيان معلَّم و آموخته- كه سالها در مراتب علم نظام به خدمتگزاري و جاننثاري تربيت يافته بودند و جنگها ديدهاند- مبتلا به مرض ذاتُالجنب شدند. طبيب فرنگي به آنها جوهر انتيمون داده، به سبب قي عنيف[8] جان به جهان آفرين سپردند. با اينكه هرگاه طبيب فرنگي فهميده باشد و مترجم درست هم حاضر باشد، در كتب آنها مشخص ميكنم كه در اين مرض مقيء[9] و قي جايز نيست- و در درمان ايراني، دارو را منحصر به تاجريزي و بنفشه و عناب و سپستان، و از مسهل به سنا و فلوس ميدانند. اين است كه اکثر طباع[10] از علاج ايراني متنفّر و بيزار شدهاند و چنان فهميدهاند كه علاج و دواي ايراني منحصر به اين چهار- پنج دواست و آن هم آنقدر بجوشانند كه به قدر يك كاسه شود.
اُشهِد بالله! كه در كتب طب و علم علاج از براي ملوك و مفلوك هر يك از دواها و مسهلها و قرصها و حبها و سفوف و معاجين كه در مقدار خوراك بسيار اندك و كم و خوشطعم و لذيذ باشد ترتيب دادهاند و انواع و اقسام معالجات و تصرفات نمودهاند كه تفصيل ذكر آن در اين مختصر نميگنجد که از حوصلۀ مقال بیرون است.[11]²
.[1] بيوقوف: ناآگاه، بیاطلاع.
[2]. بوره: ملحي است كه از آب بعضي درياچههاي آسيا و چين و تبت و هندوستان اخذ ميكنند و تنگار و ملح ايراني نيز ناميده ميشود (ناظم الاطبّاء). بوره، بورق: تركيبهاي مختلفي است كه گاهي كربنات و گاهي برات است. از ترجمه سرالاسرار رازي. دهخدا.
[3]. شيح: درمنه.
[4]. بدین وسيله جمعي از نفوس خلايق برطرف ميشوند: مردم با این طرز درمان جان خویش از دست میدهند.
[5]. انتیمون: ترکیبات سرب.
[6]. مسهل جلب: داروی گیاهی که معده و روده را شستشو دهد.
[7]. طرطير: (عربی). دُرد (رسوب) خمر را گویند. مخزن الادویه. تركيبات طرطرات.
[8]. عنیف: سخت، شدید.
[10]. طباع: جمع طبع. مجازاً به معنای افراد و اشخاص دلالت دارد.
[11]. حفظ الصحه ناصری، چاپ سنگي، تهران، ص 19-20.