
کتاب مطلب السوال (5)
مجموعه آثار میرزا احمد تنکابنی
تصحیح ترجمه و تحقیق: محمد رضا رستم بخش،رشید تفقد،منصوره یزدانی، حسین رضایی زاده
مطلب السوال مطالب پزشکی و مخصوصا تشخیص افتراقی بیماری ها را به صورت سوال و جواب مطرح میکند که بعضی از تشخیص های افتراقی آن ارزش کاربردی خاص دارند و با دانش امروزی نیز تطبیق کامل دارند. از شیوه ی پاسخ دهی مولف مشخص می شود بعضی از آنها حاصل تتبع و کار بالینی خود نویسنده است. همچنین سعی مولف در ارائه نسخه های مجرب و آزموده از خود و استادش بوده است و بهترین نسخه های حکمای پیشین را نیز گلچین کرده است.
رساله ی اسهالیه ، سرشار از تجربیات مولف است. وی در این رساله به بعضی از بیماریهای رایج زمان و همه گیری های زمان و همه گیری وبا و طاعون اشاره میکند و بین تب های وبایی و اسهال وبایی اختلاف قائل شده است. برءالساعه یکی از آثار خلاصه و برجسته محمد بن زکریای رازی و اصل آن در بیست و سه باب است که توسط میرزا احمد تنکابنی هفت باب بر آن افزوده شده است و در حقیقت ترجمه و تالیفی دیگر از آن در سی باب تنظیم شده است.
مرحوم حکیم میرزا سید احمد تنکابنی فرزند محمد حسن حسینی شریف تنکابنی از حکیم باشیان و پزشکان پژوهشگر دوران قاجار است و با توجه به اشتهار به مهارت و تجربه علمی و عملی به سمت حکیم باشی فتحعلی شاه قاجار منسوب گردیده بود و گفنه می شود کرسی تدریس طب در تهران به او اختصاص داشت و بسیاری از پزشکان مشهور از شاگردان وی بودند.
تعداد صفحات: 328 صفحه
قیمت: 70000 ریال
ترجمه و تألیف
رساله برءالساعه
به انضمام ترکیب متن عربی رساله برءالساعه اثر
محمدبنزکریای رازی
بسم الله الرّحمن الرّحیم و به نستعین
حمد بیحد و ستایش لاتحصی و لاتعدّ، نثار بارگاه و ایثار پیشگاه کبریای حکیمی است جلّت قدرته که طبع نوع انسان را از چهار طبع مختلفة الطبیعة به اقتضای حکمت شامله و قدرت کامله الفت ترکیب داده و در صحرای عالم امکان در طبع هر گیاهی دوای دردی نهاده و درود نامعدود و صلوات نامحدود بر روان فخرالعالمین و سیّدالثقلین، نسخة اصل محکمه ایجاد و نتیجة صغری و کبری مبدأ و معاد، طبیب علّت گناه و شفیع عاصیان روسیاه درگاه حضرت اله؛
محمّد شمع جمع آفرینش چراغ افروز بزم اهل بینش
و بر آل و اولاد و عرق پاکش که نوشیدن شربت ولایشان باعث عزّت و صحّتمندی و آگاهی از بحران امراض ایّام غفلت و نجات از غرقاب نادانی و جهالت است و حَبّ حُبّشان مسهل مواد فاسده عصیان و معجون مودّتشان مفرّح قلب گنهکاران ناتوان، سیّما امیر البرره و قاتل الکفره، زوج البتول و ابن عمّ الرّسول سیفالله المسلول ما صدق من کنت مولاه فعلی مولاه، مظهر العجایب و مظهر الغرائب، غالب کلّ غالب و مطلوب کلّ طالب. بیت:
علی آن شاه از هر عالی اعلا ولیالله از هر والی اولی
صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین.
امّا بعد چنین معروض میدارد اقلّ خلقالله، ابنمحمّدحسینالشریفالتنکابنی که چون به دستیاری بخت بلند و طالع فیروزیمند، شرفیابی حضور باهرالنّور و زمین بوسی پیشگاه معدلت دستور پادشاه جمجاه، سلیمان بارگاه، گردون درگاه، خسرو عادل، باذل خدیو، اَبَر کف دریا دل، ظلّالله، قهرمان المآء و الطّین، غوث الاسلام و المسلمین، سلطان السّلاطین، مصدوقه السّلطان العادل ظلّالله فی الارضین، ملک الملوک العالم، صاحب قران، المؤیّد المظفّر السّلطان بن السّلطان بن السّلطان و الخاقان بن الخاقان بن الخاقان، ابوالفتح و النّصر، السّلطان فتحعلی شاه قاجار، لازالت رایات اجلاله و اعلام نصرته ما دامت الافلاک دّواراً و النّجوم سیّاراً، روزی شد و در سلک چاکران و واقفان حضور منسلک گردیده؛ روزی ذکری از تألیفات حکیم دانشمند محمّد زکریای رازی که به کمال فضل و دانش، ملاذ فحول اطبّا است، بر زبان الهام بیان صاحب قران اعظم گذشت و از کتاب برءالسّاعة تحسین فراوان رفته، ترجمة آن از زبان عربی به فارسی، حسبالحکم پادشاهی به عهده کمترین بندة جان نثار مقرّر گردیده که به عبارتی واضح و بیانی لایح تألیف نماید تا نفعش چون سایر آثار صاحب قرانی عام و فایدهبخش جمهور انام باشد لهذا امتنان امر اشرف اعلا را؛ بیت:
گشت کلاهم ز روی فخر فلکسا گشت جبینم برای سجده زمینبوس
پس از سودن پیشانی قبول بر زمین نیاز شروع در ترجمه مقصود نمود و چون رساله مذکوره حکیم مزبور مشتمل به بیست و سه باب است و بعضی از امراض سریعالعلاج را التفاتی نفرموده، این چاکر جان نثار (به مضمونِ: بر دسته گل نیز ببندند گیا را) هفت باب بر او افزوده و آن را به سی باب مترتّب ساخته علیاللهفیکلالامورتوکلّیومنخمسآلالعباءتوسّلی.
ملتمس از ناظران این رساله آنکه به حکم المأمور معذور، هرگاه به سهو و نقصانی که لازمه ذات انسانی است برخوردند، به مضمونِ:
میپذیرند بدان را به طفیل نیکان رشته واپس ندهد آنکه گهر میگردد
در صدد اعتراض بر نیایند، ذیل عفو بر آن پوشیده و در اصلاح آن کوشند وباللهالتّوفیقوعلیهالمستعان.
فهرست رساله برءالساعه از کتاب مطلب السوال
باب اوّل: در درد سر است. باب دویّم: در درد شقیقه است. باب سیّم: در صرع است. باب چهارم: در زکام و نزله است. باب پنجم: در درد چشم است. باب ششم: در درد دندان است. باب هفتم: در تدبیر کندن دندان است که بدون کلبتین به آسانی کنده شود. باب هشتم: در بدبوئی دهان است. باب نهم: در خناق و ذبحه است. باب دهم: در چسبیدن زلو است به حلق. باب یازدهم: در امراض گوش است. باب دوازدهم: در خون آمدن از بینی است. باب سیزدهم: در قولنج ایلاووسی است. باب چهاردهم: در زحیر است. باب پانزدهم: در اسهال معده است. | باب شانزدهم: در خروج مقعده است. باب هفدهم: در بواسیر است. باب هیجدهم: در نواصیر است. باب نوزدهم: در عرقالنّساء و وجع ورک است. باب بیستم: در جرب است. باب بیست و یکم: در خارش دست و پا و سایر اعضا است. باب بیست و دویّم: در علاج سوختگی آتش است. باب بیست و سیّم: در علاج کسی است که او را به چوب یا به غیر زده باشند. باب بیست و چهارم: در خستگی و تعبی که از ریاضت و سواری به هم رسد. باب بیست و پنجم: در تدبیر حفظ موی از سفید شدن. باب بیست و ششم: در تدبیر رفع و ستردن موی بی نوره است. باب بیست و هفتم: در گند بغل و گند عرق است. باب بیست و هشتم: در تدبیر رفع لاغری مفرط است. باب بیست و نهم: در بیان احتیاط از زهرها است. باب سیام: در علاج سمومات خاصّه است. |
فصل اوّل: در بیان ادویة مفردة مستعملة مشهورة مجرّبه در اسهال[1].
اناردان: قابضتر از همة اجزاء انار است، خاصّه بو دادة او در افعال قویتر و مُسکّن قی و غثیان و مانع اِنصِباب صفراء بر معده و به جهت صاحبان اسهال مراری دوا و غذائی بهتر از ناردان نیست.اسارون: در دویّم گرم و خشک، مُحلّل و مُنقی معده و مُجفف رطوبات معده و امعاء [است].
اقاقیا: در دویّم سرد و در سیّم خشک و در حبسِ اسهال دموی و نزفالدم و اندمال جراحات، بیعدیل، قدر شربتش تا نیم مثقال است.
انیسون: در دویّم گرم و خشک، مُحلّل ریاح معده و امعاء و قابض طبع و به جهت مَغَص و اسهال بلغمی نافع [است].
اَنجبار: در سیّم سرد و خشک، قاطع خون جمیع اعضاء و مُسکّن قی و مقوّی امعاء و حابس اسهال مزمن خونی، شربتش یک مثقال است.
بزرقطونا: در سیّم سرد و تر است. مُسکّن تشنگی و حرارت و نافع خشونت امعاء و شکننده حدّت صفراء و حبس کننده اسهال دموی، خاصّه، بو دادة او و لعاب او در ابتداء اسهالات مستعمل و به جهت قرحة امعاء و مَغَص و زحیر مجرّب و قدر شربت او دو مثقال تا پنج مثقال است.
بزرالکُرّاث: در آخر دوّم گرم و خشک است. مفتّح سدّة بلغمی امعاء و جگر و بو دادة آن به تنهائی یا با حُرُفِ بابلی، بلیغ نفع است به جهت اسهال مزمن و زحیر، خاصّه اگر بلغمی باشد و مُحلّل ریاحِ امعاء است.
بزر شِبِت: گرم و خشک است در درجة دویّم. مُحلّل ریاح معده و امعاء، مُسکّن مَغَص و به جهت اسهال بلغمی مجرّب است، قدر شربتش تا دو مثقال و نیم.
بزرالبنج: در سیّم سرد و خشک است، مُخدّر و منوّم و مانع نزلات و سیلان رطوبات مِناَیّعضوکان و در حبس خون و اسهال، قریبالفعل است با تریاک و قدر شربتش در بعضی اقسام، یک دانگ تا نیم مثقال.
بارهنگ: در درجة دویّم سرد و خشک است. حابس نزفالدّم جمیع اعضاء و مانع اسهال، خاصّه بو دادة او در اسهال، ازالة خشونت امعاء و سَحج و مَغَص بیعدیل است و آب برگ بارهنگ را با ترنجبین، پنج مثقال احتقان نمایند، در قرحة امعاء و زحیر و لَهَب و اطفاء حرارت آن نظیر ندارد و اَکلِ پختة برگ و بیخ او با سرکه و نمک و قلیل عدس، نافع اسهال مزمن دموی و قدر شربتش تا سه مثقال است.
بُسَد: در اوّل سرد و در دویّم خشک، قاطع نزفالدم و اسهال دموی و در اِندِمال قروح تازه بیعدیل، قدر شربتش نیم مثقال است.
بلوط: سرد در اوّل و خشک در دویّم. قابض و مغلظ و حابس اسهال مزمن و سَحج و [در] قرحة امعاء نافع [است] و بو دادة او جهت سَلِسالبول و بول در فِراش، مجرّب است.
بهدانه: در درجة دویّم سرد و تر است، لعاب او در اوایل اسهالات و سَحج و خشونت امعاء، بیعدیل؛ قدر شربتش تا دو مثقال [است].
بیض: نافع خشونت امعاء و مُسکّن اوجاع باطنه و رافع مَغَص و مُغری قروح امعاء و به جهت سَحج و اسهال دموی بیعدیل و مُکسر حدّت ادویة حاره و مضرت آن [است] لهذا استعمال حقنه زرنیخیه بدون زرده تخم مرغ مجوز الیه نیست.
بزرک: در اوّل گرم و خشک و با رطوبت فضلیه، حقنه طبیخ او جهت اخراج فضول امعاء و قروح و لَذع و اورام آن عظیمالنفع است و قدر استعمال او تا هفت مثقال است.
بادام و روغن او: ملیّن طبع و مُصلح قروح امعاء و مُسکّن حدّت اخلاط و رافع سَحج و زحیر و حقنه و شُرب او ازاله کنندة دردِ امعاء و گُرده و خشونت آن و در دفع مَغَص و پیچش مجرّب است.
بَهمَنَین: در دویّم گرم و خشک، هر دو قسم او مفتح و مُحلّل ریاح و مانع سیلان رطوبت و مُجَفّف و رافع اسهال بلغمی و تنقیة امعاء و قدر شربتش دو مثقال [است].
پیه کلیه بز: نافع است خشونت امعاء و قروح آن و شکنندة حدّت ادویّة حادّه کمامرّفیالبیض.
پوست انار ترش و اَقماع او: مثل گلنار است در طبیعت و در افعال و گویند پوست انار ترش با مازو بالسّویه نرم کوفته و در سرکه بجوشانند تا مهرّا شود و منعقد گردد و به قدر فلفلی، حبّها ترتیب داده، پانزده عدد آن به جهت رفع اسهال مزمن و سَحج و قروح امعاء و مقعد، مجرّب است.
تریاک: در چهارم سرد و خشک است، مخدّر و مُنوّم و مُسکّن دردها و دوای شریفی است در حبس اسهال و نوازل نظیری ندارد، خاصّه اگر اسهال به واسطة دماغ باشد و شیافش با مُرّّمکی و زعفران بالسّویه به جهت زحیر، مجرّب [است]، قدر شربتش چهار قیراط [میباشد].
تخم مرو: در دویّم گرم و در اوّل تر است و نزد بعضی، قریبالفعل است با اسفرزه. بالجمله رافع اسهال دموی و قرحه امعاء و سَحج است و بو داده آن قابض است خصوص با تخم حُمّاض و در اصلاح حال معده و امعاء و در جمیع انواع اسهال بیعدیل است، قدر شربتش یک مثقال تا دو مثقال است.
تخم کرفس: در دویّم گرم و خشک، مقوی معده و امعاء و ناشِف رطوبات آن به جهت زحیر بلغمی و مَغَص نافع است.
تیواج خطائی: در دویّم گرم و خشک، قابض و حابس اسهال و با ماست چکیده و ربوب قابضه جهت اسهال مزمن و قطع خون بواسیر نظیر ندارد و نیم مثقال او را با دوغ گاو آهنتاب در ذوسنطاریا داده شد نفع بلیغی کرد و قدر شربتش نیم مثقال است.
تخمِ گشنیز: سرد و خشک است در دوّم، مقوّی معده و امعاء و قاطع اسهال دموی و صفراوی، خاصّه بو دادة او مُسکّن حرارت و التهاب، قدر شربتش یک مثقال [است].
جندبیدستر: در سیّم گرم و خشک، مُحلّل ریاح و نفخ و مُجفّف رطوبات و مقوّی معده و امعاء و در اسهال بلغمی و زحیر عظیمالنفع و استعمال افیون در اسهالات با جندبیدستر بیخطر و قدر شربتش یک دانگ [است].
جو مقشّر: به جهت قروح امعاء و سَحج نافع، لهذا در حقنه استعمال میکنند.
حُمّاض: در اوّل سرد و در دویّم خشک و مُسکّن قی و غثیان صفراوی و قاطع اسهال دموی و سَحج و قرحه امعاء و اسهال کبدی بینظیر است و شربتش دو مثقال است.
حبّالآس: سرد و خشک است. حابس خون و اسهال و مقوی معده، قدر شربتش یک مثقال است.
حبّ الزبیب: در اوّل سرد و در دویّم خشک، مقوّی امعاء و معده و حبس اِستطلاق بطن اطفال بینظیر است.
خطمی: سرد و تر در درجة اوّل و لعابِ ریشة خطمی و تخم او و گل او به جهت خشونت معده و امعاء و مَغَص و زحیر و سدّه امعاء و قرحه آن نافع است.
خَرنوب: دو نوع است و هر دو نوع سرد و خشک است در درجة دویّم. مقوّی معده و مقوّی و حابس اسهال و قاطع خون در هر عضوی و رافع مَغَص و قدر شربتش تا چهار مثقال [است].
خُرفه: در سیّم سرد و تر است و مُسکّن حدّت صفرا و خون و مُدرِّ بول و حرقت آن و قاطع اسهال صفراوی، سیّما بو دادة آن و ضُماد برگ او با آرد جو، مانع سیلان فضول به امعاء [است]. حقنه کردن آب برگ او به جهت سَحج امعاء و خشونت آن عظیمالنفع است، قدر شربتش تا سه مثقال است.
خشخاش: سرد و تر است در درجة سیّم. مُسکّن اوجاع و مُغلظ مواد و حابس اسهال و دم، فیایّعضوٍکان.
خِلاف: جمیع اجزاء او سرد و تر است و در برگ او اندک خشکی متصوّر میشود و عرق بید، مُسکّن عطش و التهاب که در اسهال به هم رسد و مانع انصباب صفراء به معده و به جهت اسهال و ذوسنطاریای کبدی و زحیر و سحج نافع [است]،خاصّه با طباشیر و اسپرزه.
خارخسک: مرکّب القوی، مدّر بول و رافع قولنج و مقوّی معده و مکّسر ریاح معدی و رافع مَغَص و زلقالامعاء و به جهت عُسر بول، مجرّب و قدر شربتش پنج مثقال است.
دم الاخوین: در سیّم سرد و خشک، قاطع خون در جمیع اعضاء و به جهت زحیر و اسهال دموی و صفراوی و سَحج نافع و در تقویت فمِ معده بیعدیل است و نیم مثقال او را نرم کوفته با زردة تخم نیمبند به جهت سَحج مجرّب است.
دوقو: در سیّم گرم و خشک، مُحلّل ریاح و مقوّی معده و امعاء، نافع اسهال بلغمی و سَحج اطفال و قدر شربتش یک مثقال است.
دوغ: در دویّم سرد و در اوّل خشک، مُسکّن غلیان خون و داغ کردة او با سنگ و آهن تفته جهت اسهال دموی و صفراوی، خاصّه با طباشیر مجرّب و آش دوغ آهنتاب بهترین اغذیة صاحبان اسهال حارّه است.
روغن گل سرخ: قریبالمنفعت است با روغن بادام و حقنة او در اصلاح حال امعاء بیعدیل است.
ریوند چینی: در دویّم گرم و خشک، منقی امعاء و مُحلّل نفخ او و رافع اسهال که از سدّة ماساریقا باشد و شربتش نیم مثقال تا یک مثقال.
رازیانج: در سیّم گرم و در اوّل خشک، مقوّی معده و مُحلّل ریاح و مُجَفّف قوی و با قوّتِ قابضه و رافع رطوبات و اسهال مزمن و غثیان، قدر شربتش یک مثقال [است].
زرنیخ: حار و یابس در سیّم، مُصعّد او سمّ قاتل و این هم از ادویههای احتقانیه است و امّا غیرمُصعّدش در قروح خبیثه عنیفه عتیقه استعمال میشود به تدبیری که در کتب مبسوطه، مذکور است و آن هم خالی از خطر نیست و استعمال چنین ادویه جایز نیست مگر طبیب حاذق و صاحب رای صائب.
زرشک: در دویّم سرد و خشک و قابض و مقوّی معده و جگر و مانع قی و غثیان و به جهت اسهال کبدی و ذوسنطاریا و قرحة امعائی بیعدیل [است].
سماق: در درجة دویّم سرد و خشک، مقوّی احشاء حاره و قابض و به جهت قی و غثیان و نزفالدم و ذَرَب و اسهال مزمن و منع ریختن صفرا به معده و امعاء نافع [است] و ضُماد برگ او به شکم اطفال نافع اسهال [است].
سپستان: سرد و تر در درجة اوّل، مقوّی امعاء و رافع سَحج و بالخاصیّه مُخرج کرم معده؛ قدر شربتش ازده عدد تا بیست عدد [است].
سنجد: در اوّل سرد و در دویّم خشک، مقوّی معده و مانع انصباب صفراء به معده و به جهت قی و اسهال صفراوی و سَحج و سیلان رطوبات نافع و موافق امزجة اطفال و رافع فساد معدة اطفال [که] در حین اِنبات دندان به هم رسد.
سیب ترش: در اوّل سرد و خشک، مُسکّن قی و عطش و موافق معدة حارّه و پختة او در خمیر آرد جو جهت اسهال دموی نافع [است].
شاهدانج: در درجة اوّل سرد و در دویّم خشک، مُجفّف و قابض و حابس سیلان خون اعضای ظاهری و باطنی و با ادویة مناسبه جهت اسهال دموی و زحیر نافع و در اِزاله سَحج بیعدیل [است].
شاخ بز کوهی: سوختة او حابس خون و به جهت سَحج و قروح امعاء بیعدیل است و او از ادویه احتقانیه است نه مشروبیّه، لهذا استعمال نمیشود مگر در حُقنه و آن هم با مصلحات.
شاهِسفَرَم: در اوّل گرم و در دویّم خشک، مقوّی دل و معده و تخم او که تخم ریحان است مقاوم سموم و بالخاصیّه معدل جمیع اعضاء و بو دادة او جهت قطع اسهال و زحیر مزمن بینظیر و قدر شربتش دو مثقال است.
صندلِ زرد و سفید: سرد و خشک است در درجة دویّم. به جهت حبس اسهال صفراوی مجرّب و [در] تسکین حرارت و التهاب، سریعالاثر است و شربتش یک مثقال است.
صمغِ عربی: در درجة اوّل گرم و در دویّم خشک، مقوّی معده و امعاء، مُغری قرحه و به جهت اسهال دموی و زحیر و سَحج مجرّب است، قدر شربتش دو مثقال.
طباشیر: در درجة دویّم سرد و در سیّم خشک، مقوّی معده و جگر حار و قاطع قی صفراوی و اسهال دموی و صفراوی و مُجفف رطوبات معده و مُسکّن حرارت و التهاب عطش و نافع سَحج و حابس دم [است]، فیایّعضوکانوهومِنّیاعظمالادویةفیه.
طراثیث: در سیّم سرد و خشک، بسیار قابض و قاطع اسهال و سیلان خون، عظیمالنفع و به جهت استرخاء معده و امعاء نافع و قدر شربتش یک مثقال [است].
طین رومی: خوشبو میباشد در افعال مثل گل ارمنی.
عصارة لحیة التیس: سرد و خشک، قابض و قاطع اسهال مراری و نفثالدم و اسهال الدموی و در علاج قروح امعاء و سَحج از ادویة شریفه است و قدر شربتش سه مثقال.
عَفص: در دوّم سرد و خشک و حابس و قابض و قاطع اسهال و نزفالدم و ازاله کننده سَحج؛ شربتش یک مثقال [است].
عدس: قریبالمنفعت است با جو در اسهال دموی و قروح عتیقه امعاء.
عنبالثعلب: در درجة اوّل سرد و تر، دافع مَغَص و زحیر و مُنقی امعاء و التهاب آن، قدر شربتش پنج مثقال [است].
قَرَنفُل: در سیّم گرم و خشک، مقوّی معده و جگر و دماغ و امراض باردة آن و به جهت خلفه و زلقالامعاء و نزلاتِ متوالیه نافع و مُجَفّف رطوبات معده و قدر شربتش نیم مثقال [است].
کندر: گرم در درجه دویّم است و خشک در درجة اوّل است. نافع است حبس خون و اسهال در هر موضع که باشد بلااذیّت و دوای بسیار مبارک است خاصّه در باب قروح و جروح و شیاف او در زحیر مجرّب است. قدر شربت تا یک مثقال است.
کهربا: سرد است در درجة اوّل و خشک است در دویّم درجه. مقوّی معده و دل و قاطع نزفالدّم جمیع اعضاء و جهت اسهال دموی مجرّب است و بالخاصیّه جهت زحیر نافع، قدر شربت تا نیم مثقال است.
کزمازج: در درجة اوّل سرد و در دویّم خشک [است]. قاطع اسهال و سیلان خون و مقوّی معده و جگر، خاصّه در اسهال صفراوی بیعدیل است و به جهت مَغَص، نافع و قدر شربتش دو مثقال است و بدلش به وزنش پیه انار ترش و عفص است.
کُنار: در اوّل سرد و در دوّم خشک، رافع قرحه امعاء و اسهال و قاطع نزفالدم و مُجفّف رطوبات معده؛ قدر شربتش پنج مثقال [است].
کمون کرمانی: در سیّم گرم و خشک، مُحلّل ریاح و نفخ و به جهت اسهال بلغمی نافع است و به سرکه پروردة آن قویالقبض و در رفع رطوبات معده قویالاثر است و قدر شربتش دو مثقال.
کاغذ آبی سوخته: به جهت حبس اسهال دموی و تنقیة قروح معوی بیعدیل و استعمال او در حقنه و شیافات است.
کتیرا: در اوّل سرد و تر، مُسکّن لذع و حدّت اخلاط و تقویت امعاء و لذع آن مفید است و رافع سَحجی که از شُرب مُسهل حار به هم رسد. قدر شربتش یک مثقال [است].
گلنار فارسی: در دویّم سرد و خشک، مُجَفِف و مقوّی اعضاء و به جهت اسهال دموی و صفراوی و رطوبی و زلقالامعاء و سَحج و قروح امعاء و نزفالدم، و قدر شربتش تا دو مثقال[است].
گل ارمنی: سرد و خشک، مُسکّن قی و غثیان و قابض و مُغری و حابس اسهال دموی و نافع سَحج و در اسهال کبدی و قطع خون از اعضاء از جمله ادویه شریفه است.
میعة سایله: در سیّم گرم و در دویّم خشک، مُحلّل ریاح و حابس، سیّما اسهال عنیفه و مزمن آن و در خلفة دماغی بلیغالنفع است و قدر شربتش دو مثقال.
مرّمکی: در سیّم گرم و در دویّم خشک، مُحلّل ریاح و با قوّتِ قابضه و دافع نفخ معده و مَغَص ریحی و رافعِ قرحه امعاء و اسهال بلغمی مزمن و شیاف او با کندر و زعفران و تریاک جهت زحیر رطوبی از مجرّبات و قدر شربتش تا نیم مثقال است.
نشاسته: سرد و خشک است در اوّل. مُغری قروح امعاء و ازاله کننده خشونت او و حابس اسهال و خون و حقنة او جهت قرحه امعاء و سَحج مجرّب است.
نانخواه: در سیّم گرم و خشک، مُنشِّف رطوبت معده و مُحلّل ریاح و دافع فُواق و مَغَص ریحی و به جهت خِلْفِة اطفال مجرّب و مستعمل در اسهال بلغمی و مانع قی و غثیان و قدر شربتش تا دو مثقال [است].
نیلوفر: در دویّم سرد و تر است، مُسکّن حرارت و تشنگی و مُنوم و در اوایل اسهال صفراوی و دموی عجیبالنفع و رافع قرحه امعاء و زحیر و قدر شربتش دو مثقال [است].
[1]. جهت سهولت مطالعه و دستیابی، مفردات مورد اشاره برحسب حروف الفبا ترتیب داده شدهاند (مصححان).
بسم الله الرحمن الرحیم
اَحمد الله بجمیع محامده حمداً کثیراً و نشکر علی نعمه شکراً جمیلاً
و السّلام علی اشرف المخلوقات و غاية الموجودات محمّد المبعوث علی اهل الارضین و السّماوات و علی آله[1] و عترته سیّما علیّ بن ابی طالب امیرالمومنین
صلوات الله علیهم اجمعین الی یوم الدّین.
امّا بعد چنین گوید مُسوّد این رساله، ابن محمّد حسین احمد الشریف التنکابنی که چون جمعی از اصدقاءِ کرام و احبّاءِ ذوی العّز و الاحترام از این غریق در بحر جرم و آثام خواهش نمودند رسالهای در مرض اسهال به اسباب و اصناف و اسباب و علامات و معالجات مشهورة این زمان که مختصر و مفید باشد از مجرّباتی که در افواه رجال حمیدة فعال شنیده با آنچه که در این مدّت، خود امتحان و تجربه نموده مجموعهای سازد که تا اهالی این فن شریف را علمی و طوایف دیگر را عملی باشد اگرچه این یک جنس از مرض را حکماء عظام و اطبّاء والامقام از قدما نقل میکنند که سیزده هزار و هفتصد و سی و دو صنف است از بسیط و مرکب آن و به اعتبار هر یک از اعضاء که مجمع مواد اسهال است و به حسب هر یک از اخلاط مفرده و مرکبه و به حسب ضعف هر یک از قوای خادمة هر عضوی و دیگر اسباب. بناءٌعلیهذا، اگر کسی دعوی تمیز و تشخیص حقیقی اصناف آن نماید، البته در گرداب جهل مرکّب سرگشته و مستغرق[2] خواهد بود. هر چند در این ازمنه بعد از یأس از معالجه [توسط] سفهاء و ارمنی و یهود و جهله نِسوان و هنود، رجوع به طبیب حاذق میکنند، اگرچه طبیبِ حاذق در اوان نظر به اوصاف و شروطی که امام ابقراط و معلم ثانی فاریابی[3] بیان نمودهاند نادر میباشد و این بیبضاعت بعضی از آن را در شرح جوامع ذکر نمودهام؛ بر فرض حذاقتِ طبیب، بسا هست که مرض از امراضی است که معالجهپذیر نیست و زمان معالجه هم گذشته و قوت مریض هم وفا به مرض نمیکند، جهات و موانع از جانب مریض بسیار است، پس بر هر شخصی لازم است به قدر امکان رجوع به طبیب حاذق نماید. علیایّحال، چون قبول قول ایشان لازم و واجب بود اتیان نموده، امید است از برکت درگاه آسمانجاه، شاهنشاه زمان، پادشاه کشورستان و حضرت صاحبقرانی فتحعلی شاه قاجار اداماللهمُلکه، موافق صواب آید. التماس از مخادیم و احبّاء چنان است که اگر به سهو و نسیانی که لازمة ذات انسانی است مطّلع شوند به قلمِ عفو تصحیح فرمایند؛ بیت:
شغل خوش طینتان پاکسرشت کرم و عفو و عدل و انصاف است
عملِ جاهلانِ بدطینت سد و بغض و کینه و لاف است
و این رساله مشتمل است بر مقدّمه و شش باب و هر بابی مشتمل بر چند فصلی و خاتمه.
امّا مقدّمه (مقدمه بر روی سایت موجود است)
در ذکر ادویّة مفرده و تعریف اسهال و بیان اسباب مطلقه و معالجات مشترکه و اغذیة صاحبان اسهال و این مقدّمه مشتمل است بر سه فصل.
[1]. در متن اصلی الله آمده که اشتباه کتابت به نظر میرسد.
[2] . در متن اصلی به صورت مستقرق آمده بود كه صحيح به نظر نمي رسد.
[3] . فارابی
به مطلب ميرسد جوياي کام آهسته آهسته
ز دريا ميکشد صياد دام آهسته آهسته
آنگاه که استاد درویش و فرزانة ما، آن پیر می فروش که ذکرش به خیر باد، گرد غبار تاریخ و سایة سنگین بیمهری را از چهرة آثار کهن پزشکی ایرانی و تجربیات به فراموشی سپردة طب سنتی ایران و دانشمندان بزرگ و بزرگوار ما را زدود و کتابها و نامهای ایشان را دوباره زنده کرد و به امید آیندهای روشن آنها را به دل کتابخانههای دانشکدههای پزشکی کشور و در آغوش دانش پزشکی نوین فرستاد، شاید کمتر کسی این گمان را باور داشت که این اقدام، کاشتن بذری است در انتظار رویش سبز و دوبارة درخت دانش طب ایرانی؛ و اکنون برگی پر طراوت از این نهال:
مرحوم حکیم میرزا سید احمد تنکابنی فرزند محمدحسینحسینیشریفتنکابنی از حکیمباشیان و پزشکان پژوهشگر دوران قاجاریه، اواسط سدة سیزده هجری قمری، است که البته از جزئیات زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست و از طرف مادر منسوب به حکیم محمد مؤمن حسینی تنکابنی صاحب کتاب تحفةالمؤمنین است و از سوی پدر به شیخ زاهد گیلانی میرسد. دو تن از فرزندان او نیز به اسامی حکیم میرزا حبیبا... مجدالاطباء و حکیم میرزا نصرا... شمسالاطباء نیز در دانش پزشکی قدیم و جدید صاحب اطلاعات و تحصیلات و از پزشکان معروف تهران در دوره ناصرالدین شاه بودند.
از شرح احوال، آثار او، تاریخهای ذکر شده در متن کتابها و همچنین مقدمههای وی معلوم میشود که همدوران فتحعلیشاه و محمدشاه قاجار بوده است و با توجه به اشتهار به مهارت و تجربه علمی و عملی به سمت حکیمباشی فتحعلیشاه قاجار (1212- 1250 هجری قمری) منسوب گردیده بود. شیخ عبدالنبی قزوینی (صاحب کتاب تتمیم امل الامل) که در دوران جوانی با حکیم تنکابنی معاشرت و هم نشینی داشت وی را به فضل و کمال ستوده است و اضافه می نماید که عملاً کرسی تدریس طب در تهران به او اختصاص داشت و بسیاری از پزشکان مشهور، از شاگردان وی بودند.
از حکیم تنکابنی آثاری بجای مانده است که برخی از آنها در تهران بصورت چاپ سنگی انتشار یافته و مابقی بصورت مخطوط باقی مانده است و شاید مهمترین اثر این حکیم دانشمند، کتاب مطلبالسؤال است که به شیوه سؤال و جواب تنظیم یافته و علیرغم حجمِ کم، حاوی مطالب آموزنده فراوانی است. در حال حاضر، از آثار او سه رساله به نامهای مطلبالسؤال، رسالة اسهالیه و ترجمة برءالساعه محمدبنزکریای رازی در قالب یک مجلد 231 صفحهای از هر سه که در سال 1297 قمری (تقریباً 1258 شمسی) در تهران به چاپ سنگیِ خشتی رسیده است موجود میباشد. این مجموعه به همّت سید محمد حکیمباشی فرزند میرزا سید احمد تصحیح و به سعی میرزا اسدالله طبیب چاپ شده است و گفته شده در سال 1304 قمری نیز تجدید چاپ شده که ظاهراً نسخهای از آن در دسترس نیست. البته مرحوم دکتر نجمآبادی متذکر شدهاند که ترجمة برءالساعه در سال 1288 هجری در تهران توسط میرزا سیدمحمدرضیطباطباییسمنانی و در سال 1326 خورشیدی توسط روزنامة ستارة غرب با قطع کوچک و در 48 صفحه و در سال 1333 هجری به دستور آقا میرزا علیآقا شیرازی، فقیه و طبیب در اصفهان، به چاپ رسیده است.
♦مطلبالسؤال در دوران محمدشاه قاجار نوشته شده است که 107 صفحه از مجموعة چاپ سنگی را در بر میگیرد و مؤلف مطالب پزشکی و مخصوصاً تشخیص افتراقی بیماریها را به شکل سؤال و جواب مطرح نموده و البته به هر دلیل نامعلومی یا سلیقة شخصی، گفتار خود را به دو زبان عربی و پارسی آمیخته است و بسیاری از عبارات فارسی نیز از خالی از واژگان دشوار عربی نیست که این دومی تا حدّی با شرایط مرسوم دوران قاجار قابل توجیه است. در گذاری اجمالی بر این رساله باید گفت:
· کتاب در سه مقاله تنظیم شده است: شرافت دانش طب، تشخیص افتراقی بیماریهای مشابه، پاسخ به بعضی از سؤالات دشوار.
· بعضی از تشخیصهای افتراقی ارزش کاربردی خاصی دارند و با دانش امروزی نیز تطبیق کامل دارند و از شیوة پاسخدهی مؤلف مشخص میشود بعضی از آنها حاصل تتبّع و کار بالینی خود نویسنده است.
· سعی مؤلف در ارائة نسخههای مجرّب و آزموده از خود و استادش بوده است و بهترین نسخههای حکمای پیشین را نیز گلچین کرده است. همچنین سعی نموده است نسخهها را با ذکر میزان مفردات دارویی مورد نیاز و در صورت لزوم ظرافتهای روش ساخت، قابل تهیه کند.
· آنچه که مکرراً سفارش نیز میکند استفاده از داروهای کمعارضه و کمخطر (عدیمالغائله) میباشد.
· از طرفی در دسترس بودن داروها و قاعدة بهکارگیری داروی مفرد و توصیه به اصلاح تغذیه را مدّنظر داشته است و در صدر یا ذیل بیشتر نسخهها، رژیم غذایی را نیز آورده است.
· بهنظر میرسد در روش تشخیص و درمان، اتکای خاصی بر آراء محمدبنزکریای رازی و در داروسازی پیرو نظرات حکیم مؤمن و کتاب تحفه بوده است. البته به تناسب و تکرار، از قانون شیخالرئیس و گفتههای بقراط و جالینوس بهره جسته است.
· در بسیاری از موارد، مؤلف به اجتهاد پرداخته و حتی بنابر شرایط زمان و اقتضای ستة ضروریه بر خلاف آراء دیگران عمل کرده است.
· از طرف دیگر ضمن مراوده با طبیبان همعصر خود، از تجربیات ایشان بهره میگیرد.
· در موارد مختلف از تجربیات بالینی و خاطرات خود ذکری به میان میآورد.
· بهنظر میرسد از امتیازات حکیمتنکابنی آشنایی با بحث تبها (حمّیات) و استفاده از آن باشد.
· چندین بار در نکوهش طبیبنمایانی که بدون تجربه و دانش کافی و بدون مراجعه و مطالعة صحیح منابع دانش پزشکی ایرانی به درمان میپردازند شکوه کرده است و خواننده را به خواندن کتابهای معتبر سفارش میکند.
· مؤلف در تشخیص و درمان نوزادان و شیرخواران، توجه خاصی به مادران شیرده و بررسی وضع آنها و درمان کودک از طریق شیر مادر دارد.
· پرهیز از خودستایی، تواضع در گفتار (نسبت خادمالحکما به خود)، توحید در اندیشه و بیان و قلم، ارادت به اهلبیت ولایت و رعایت اخلاق و دلسوزی نسبت به بیمار از ویژگیهای شخصیتی حکیم تنکابنی است که خدایش رحمت کناد.
· آخرین مطلب دربارة مطلبالسؤال آنکه اگرچه بهکارگیری شیوة پرسش و پاسخ در آموزش دانش پزشکی در برخی از کتب جالینوس و حنین بوده است اما این روش در بیان تشخیص افتراقی بیماریها، آن هم به بهترین و کاملترین شکل، نخستین بار توسط محمدبنزکریای رازی (کتاب کلامالفروق بینالامراض در پنج مقاله) و همچنین در کتاب الفرق بینالعلل التی تشبه اسبابها و تختلف اعراضها از ابنالجزار (احمدبنابراهیم الطبیبالافریقی) استفاده شده است.
تصحیح حاضر نتیجة یک تلاش گروهی است که در قالب طرح احیای میراث مکتوب طب سنتی ایران به انجام رسیده است و سعی شد با کار جمعی بیشترین دقت و کمترین خطا را داشته باشد، هرچند مدعی بیغلطی نیست و طلب عفو و درخواست تذکر دارد. در این راستا نسخة اساس، کتاب تکثیری مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل دانشگاه علوم پزشکی ایران از نسخة چاپ سنگی کتابخانة مجلس شورای اسلامی به شمارة 83756 بوده است. یک نسخة غیرمورّخ و بینام و نشان در یک مجموعة طبی نیز مورد استفاده قرار گرفت که به نظر میآمد کاتب از روی همان چاپ سنگی رونویسی کرده است زیرا بسیاری از دشواریهای متن را با رعایت امانت، در حقیقت نقاشی و تقلید کرده بود اما در بعضی از موارد یا افتادگیها باعث رفع تردید مصححان میشد. البته در مورد رسالة اسهالیه نسخة دیگری هم از از کتابخانة امام هادی علیهالسلام مشهد مورد استفاده قرار گرفت.
با توجه به اینکه مؤلف به تکرار، جملات و کلمات عربی به کار برده بود سعی شد در حدّ امکان، برگردان فارسی این عبارات در میان علامت [ ] گنجانده شود تا خواننده با مشکل کمتری مواجه باشد. هرچند امید است روزی برسد که پژوهندگانِ صاحب دانش و تجربه در زمینة طب ایرانی بتوانند به اقتضای زمان، آثار حکمای گذشته را به زبان و بیان امروزی برگردانند و با تغییرات متناسب با شرایط روزگار امروزین بیارایند. تلاش شد فهرستی مشروح و با بیان پارسی و امروزین از مطالب تهیه شود تا پژوهندگان را در جستجو یاری بیشتری دهد.
♦رسالة اسهالیه دیگر اثر مهمّ حکیم میزرا احمد تنکابنی است که 90 صفحه از مجموعة چاپ سنگی را در بر میگیرد و در زمان فتحعلیشاه نگاشته شده است (در پایان رساله، کتبه خوانساری به سال 1294 آمده است) و سرشار از تجربیات مؤلف است. وی در این رساله به بعضی از بیماریهای رایج زمان و همهگیریهای وبا و طاعون اشاره میکند و بین تبهای وبایی و اسهال وبایی اختلاف قائل شده است. اطلاعاتی دربارة رسالة اسهالیه در کتاب فهرست چهار کتابخانة مشهد (ص175) و نیز در الذریعه (ج21/ص148) آمده است.
♦ترجمة رسالة برءالساعه دیگر اثر حکیم میزرا احمد تنکابنی است که 34 صفحه از مجموعة چاپ سنگی را در بر میگیرد و به دستور فتحعلیشاه برگردان به فارسی شده است و نسبت به دو کتاب قبلی، نثر روان و آسانتری دارد.
کتاب برءالساعه یکی از آثار خلاصه و برجستة محمدبنزکریا است که به نام ابوالقاسمعبدالله وزیر منصور در سالهای 313-312 هجریقمری تألیف نموده است و بعضی گمان میکنند آخرین اثر محمد زکریا میباشد. حکیم محمد زکریای رازی در مقدمة کتاب آورده است که «در محضر وزیر بودم و عدة زیادی از اطباء و متطببین آمد و شد مینمودند و از طب و طبابت سخن میراندند و هر کدام به میزان علم و دانش خود در معالجة مریض گفتگو میکردند ...؛ وزیر از محمد زکریا سؤال میکند آیا ممکن است کتابی تألیف کنی مشتمل بر جمیع بیماریهایی که در آنِ واحد بهبود یابند؟» محمد زکریا به منزل مراجعت میکند و برءالساعه را مینگارد و خود میگوید: «این کتاب مانند کتابالسّرّ در صنعت طب است زیرا در آن تمام دستورات طبی و بیماریهایی که در آنِ واحد و فوری معالجه میشوند، ذکر شده است».
مرحوم دکتر نجمآبادی مینویسد این کتاب دو مرتبه به فارسی ترجمه شده و ترجمة نیکوتر آن توسط حکیم میرزا احمد تنکابنی صورت گرفته است. چنانکه مرحوم تنکابنی در مقدمة خود مینویسد: «و چون رساله مذکوره حکیم مزبور مشتمل به بیست و سه باب است و بعضی از امراض سریعالعلاج را التفاتی نفرموده این چاکر جان نثار (به مضمونِ: بر دسته گل نیز ببندند گیا را) هفت باب بر او افزوده و آن را به سی باب مترتّب ساخته»، اصل رسالة برءالساعه در بیست و سه باب است و توسط میرزا احمد تنکابنی هفت باب بر آن افزوده شده است و در حقیقت ترجمه و تألیفی دیگر از آن در سی باب تنظیم شده است.
البته حق آن است که گفته شود حکیم میرزا احمد تنکابنی رسالة برءالساعهای دیگر بر سیاق برءالساعة رازی نگاشته است و از روی فروتنی و بزرگواری و به احترام محمدزکریا آن را ترجمه خوانده است. این معنی وقتی بر مصححان گشوده شد که به منظور کمک به تصحیح بهتر و تطبیق متن ترجمه با اصل برءالساعه به سراغ متن عربی رفتند. دو نسخة مورد استفاده قرار گرفتند که عبارتند از:
- ضمیمة شش صفحهای کتاب منلایحضرهالطبیب که در سال 1334 توسط حاج میرزا علی آقای شیرازی و با دستیاری جمالالدین معارفپرور و شرکت سهامی طبع کتاب در تهران منتشر شده است و عبارات عربی که برای کمک به غنای کار به صورت ترکیبی و پس از مقابلة متن عربی برءالساعه در داخل ترجمة مرحوم تنکابنی در میان علامت [ ] گنجانده شدهاند بر اساس این نسخه بودهاند.
- نسخه خطی به خط منصوربنولیاله طبیب (قرن11) در «مجموعة برخی از آثار طبی رازی» که توسط مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل دانشگاه علوم پزشکی ایران در سال 1387 تکثیر شده است.
در این خصوص لازم است به نکاتی چند اشاره شود:
1. با توجه به اینکه بنا بر تصحیحِ ترجمة فارسی مرحوم تنکابنی بوده است و نه تصحیح متن عربی، بنابراین جز در مواردی که مفاهیم طبی و کاربردی در معرض خدشه بودند و یا اختلاف کلی وجود داشت به تفاوتهای جزئی متن چاپی و نسخه خطی اشاره نشده است. با این حال تصویر کامل نسخة خطی نیز آورده شد.
2. قابل توجه اینکه در پایان بیشتر بابهای نسخة خطی عبارات توحیدی مانند «باذنالله»، «باذناللهعزّوجلّ»، «باذناللهتعالیوحده»، «انشاءاللهتعالیوحده»، « انشاءاللهوحده»، «واللهاعلم» مشاهده میشود که البته همین شیوة ادب بندگی در اثر مرحوم تنکابنی نیز وجود دارد.
3. در ترجمة مرحوم تنکابنی بر حسب تناسب مفاهیم، بابها و عبارات عربی جابجا شدهاند و به نظر میرسد حکیم تنکابنی سعی کرده است با توجه به اضافه نمودن چند باب جدید و ضمن رعایت اصلِ بیان بیماریها از سر تا قدم، نظم جدیدی به ترجمة برءالساعه ببخشد.
4. پس از تطبیق متن عربی برءالساعة رازی ـکه در نسخة چاپی تنها 6 صفحه و در نسخة خطی 56 سطر میباشدـ با ترجمة مرحوم تنکابنی، میزان دخل و تصرف وی قابل تشخیص است و اینکه خود محمدزکریا کدام بابها را به نگارش درآورده است. به عبارت بهتر، برءالساعة رازی صرف نظر از مقدمة آن تنها حدود 1400 کلمه است در حالیکه ترجمه و مطالب تکمیلی حکیم تنکابنی بالغ بر 9000 کلمه میباشد.
5. ذکر این مطلب نیز خالی از لطف نیست که چنانچه در متن عربی چاپی، به کار بردن واژة «فی ...» مانند فی الصداع و ... را به عنوان سر فصل بپذیریم، باید گفت احتمالاً محمدزکریا کتاب را در 26 باب تألیف کرده است در حالیکه در نسخة خطی سرفصلها همان 23 باب است که حکیم تنکابنی نیز به آن اشاره نموده است.
در اینجا لازم به ذکر یک نکته است و آن اینکه برءالساعه، ربطی به واژه و مفهوم فوریتهای پزشکی و اورژانسهای طبی ندارد زیرا همانطور که ذکر شد هدف مؤلف ارائة درمانهایی است که در کوتاهترین زمان، بیماری را درمان کند یا علایم آن را برطرف سازد درحالیکه فوریتهای پزشکی، ناظر به مفهوم حاد یا خطرناک بودن خود بیماری است و وضعیتی را توصیف میکند که در صورت عدم رسیدگی منجر به آسیب جبرانناپذیر یا مرگ میشود. بنابراین بهترین معادل فارسی همان معالجة فوری یا درمان سریع یا شاید هم زودبِهی است. جالب اینکه در ترجمة فرانسوی این کتاب در سال 1904 با عنوان «معالجه در یک ساعت» منتشر شده است و درک این نکته از مقدمة خود محمد زکریا و نگاهی به متن کتاب و مراجعه به لغتنامه آسان است چنانکه مرحوم علامه دهخدا میفرماید:
بُرء: [عربی.مصدر] بروء. برء (از منتهي الارب). به شدن از بيماري (منتهي الارب)(از اقرب الموارد). از بيماري به شدن (غياث اللغات از کنزاللغه). از بيماري برخاستن (منتهي الارب). || [اسم مصدر] بهبود. شفا. بهتري از بيماري (زمخشري).
برءالساعه: [عربی.اسم.مرکب] بِهْ شدن در ساعت. || دارويي که فوراً اثر کند و بيمار را به نمايد (ناظم الأطباء). علاج فوري.
♦سایر آثار: میرزا احمد تنکابنی صاحب آثار دیگری نیز هست که شاید مهترین آنها، اگر در دسترس میبود، شرحی است که بر فصول ایلاقی (اثر محمدبنیوسف ایلاقی، شاگرد ابنسینا که کلیات قانون را در آن خلاصه کرده است) نگاشته و چندین بار خوانندگان را به آن ارجاع میدهد.
کتاب فصول بقراط در 7 مقاله، شرح الصلوات علی النبی (صلّیالله علیهوآله) به فارسی (برگرفته از بحارالانوار مجلسی و جمالالاسبوع سیدبنطاووس) بنام شاهزاده محمدولیمیرزا (1203-1281 هجری قمری) نیز از آثار دیگر اوست.
در همینجا از تمامی دستاندرکاران طرح، حافظان نسخ و هر کس که وسیلة حفظ یا نشر یا معرفی این آثار و سایر کتابها شده و میشود قدردانی مینماییم و بر گذشتگان از آنها درود میفرستیم.
در تدوین این مقدمه نیز از منابعی استفاده شد که لازم است سه مورد خاص از آنها را جداگانه بیان کنیم. اول، آثار یکی جهانديده داناي روشنضمير مرحوم دکتر محمود نجمآبادی و دیگر دو مرد خردمند پاکيزهخوي جناب استاد آقای دکتر محمدمهدی اصفهانی و جناب استاد آقای دکتر حسن تاجبخش (که به انصاف با کتاب تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران، فرهنگ و تمدن پزشکی ایرانِ اسلامی را زنده کردند)؛ نخستین از ایشان روحش شاد و قرین رحمت و دو دیگر به سلامت و نام و یادشان جاودانه بادا.
گروه تصحیح
فروردین ماه 1388